Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-09@11:10:06 GMT

افشاگری زن جوان شوهرش را پای چوبه دار برد

تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۰۷۱۶۵

افشاگری زن جوان شوهرش را پای چوبه دار برد

زن جوان با قدم‌های لرزان و چشمانی نگران در اداره پلیس راز جنایت شومی را که مدت‌ها در دل نگه داشته بود فاش کرد.

به گزارش مشرق، زن جوان با قدم‌های لرزان و چشمانی نگران به سمت اتاق افسر پرونده رفت؛ به چند قدمی اتاق که رسید مکثی کرد. انگار مردد شده بود، ناخودآگاه به عقب برگشت؛ می‌خواست اداره پلیس را ترک کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با خودش فکر کرد بهتر است برگردد وهمچنان به سکوت ۶ ماهه‌اش ادامه دهد، اما باز پشیمان شد. این بار دل به دریا زد تا راز جنایت شومی را که مدت‌ها در دل نگه داشته بود فاش کند. زن جوان آهسته وارد اتاق شد و با صدایی لرزان سلام کرد بعد هم گوشه‌ای ایستاد. جناب سرگرد که سرگرم خواندن پرونده‌ای بود با شنیدن صدای زن جوان سرش را بلند کرد. نگاهش که به نسرین افتاد، سری تکان داد و گفت: علیک سلام. خانم من که به شما گفتم پرونده همسرت از دست ما خارج شده و در مسیر قضایی قرار گرفته. نه وقت ما را تلف کن و نه خودت را خسته. شوهرت به جرم سرقت مسلحانه در زندان است و قاضی باید برای مجازات یا آزادی او تصمیم بگیرد. الان هم اگر کار دیگری نداری به سلامت.

نسرین آب دهانش را قورت داد و در حالی که نمی‌دانست از کجا باید شروع کند، گفت: من برای موضوع دیگری آمده‌ام.

سرگرد همان‌طوری که سرش پایین بود، خیلی کوتاه جواب داد: خب کارت چیه؟

زن نفس عمیقی کشید و بریده بریده گفت: شهرام قاتله، آدم کشته!

سرگرد سرش را بالا آورد و پرسید: چی؟ قاتله؟ بشین ببینم چی میگی؟

نسرین روی صندلی نشست و از کیفش شیشه آبی درآورد سپس جرعه‌ای از آن نوشید و گفت: ۶ ماه قبل از اینکه به خاطر سرقت مسلحانه دستگیر شود، خانم معلم جوانی را کشته بود.

سرگرد با تعجب پرسید: حالا یادت افتاده؟ یا می‌دانستی و سکوت کردی؟ اصلاً از کجا بدانم دروغ نمی‌گویی؟

نسرین که رنگ به صورت نداشت، جواب داد: راستش جناب سرگرد می‌ترسیدم که شهرام زندانی نشود و بعد از آزادی بلایی که سر آن زن آورد سر من بیاورد.

بعد انگار خاطره‌ای را در ذهنش مرور کند، گفت: آن روز آشفته و سراسیمه به خانه آمد؛ لکه‌های چند قطره خون هم روی لباسش بود وقتی از او پرسیدم این خون‌ها چیست، گفت با یک نفر دعوا کردم الان هم سرم درد می‌کند و حوصله توضیح ندارم. بعد هم رفت خوابید. از آنجا که احساس کرده بودم دروغ گفته لباس‌هایش را گشتم و ناگهان یک کارت شناسایی و عکس زن جوانی را در جیب شلوارش پیدا کردم. زنی که حدوداً ۲۷ – ۲۸ ساله بود.

نسرین، کارت شناسایی معلم جوان را روی میز سرگرد گذاشت و ادامه داد: اول می‌خواستم سکوت کنم اما حسادت زنانه آزارم می‌داد. از آنجایی که من زن دوم شهرام هستم فکر کردم قصد دارد زن دیگری بگیرد. خیلی عصبانی بودم برای همین به سراغش رفتم و درباره عکسی که همه روح و روانم را به هم ریخته بود، پرسیدم.

او وقتی فهمید آن عکس را دیده‌ام از من خواست خودم را کنترل کنم تا ماجرایی را برایم تعریف کند. بعد به من گفت که قصد داشته کیف زن جوانی را سرقت کند اما وسوسه شده و به او تعرض کرده بعد هم کیفش را سرقت کرده اما از ترس شناخته شدن با سنگ و چاقو به جان زن بیچاره افتاده و او را کشته است.

نسرین در حالی که اشک می‌ریخت، ادامه داد: راستش با اینکه من و شهرام گاهی باهم از زائرسراها در مشهد سرقت می‌کردیم و از همه کارهای همدیگر خبر داشتیم اما آن شب نتوانستم حرف‌های او را باور کنم و تا صبح به خیال اینکه به من خیانت کرده است، خوابم نبرد تا اینکه صبح، من را به محلی برد که خانم معلم را کشته بود. من از دور جسد را دیدم که هنوز همانجا افتاده است. حال عجیبی داشتم دلم برای زن جوان سوخت. بعد از اینکه محل را ترک کردیم شهرام تهدیدم کرد که اگر حرفی بزنم من را هم می‌کشد. بعد هم خودش از تلفن همگانی پلیس را در جریان کشف جسد معلم جوان قرار داد، اما اتفاقی نیفتاد. حالا هم من حاضرم به خاطر دو سرقتی که با شهرام انجام دادم و همینطور مخفی کردن این ماجرا مجازات شوم اما نگذارید خون آن زن جوان پایمال شود.

سرگرد دستی به ته‌ریشش کشید و قدری تأمل کرد بعد گوشی تلفن را برداشت و با قاضی پرونده تماس گرفت و در چند جمله از قاضی خواست مجوز ارجاع پرونده شهرام و احضار او برای تحقیقات دوباره را صادر کند. در ادامه تحقیقات با بررسی پرونده اجساد کشف شده در ۶ ماهه گذشته مشخص شد جسد زن جوانی در نزدیکی پمپ بنزین جاده پاکدشت که با ضربات جسم سخت و چاقو به قتل رسیده، کشف شده بوده اما سرنخی از عامل قتل به دست نیامده بود.

چند روز بعد ساعت ۸ صبح اداره آگاهی

شهرام: من هرچیزی که باید می‌گفتم، گفته‌ام. من ۵ بار سرقت کردم و هربار را با جزئیات تعریف کردم و حالا هم دیگر حرفی برای گفتن ندارم.

سرگرد چند ثانیه‌ای به شهرام نگاه کرد و گفت: حدوداً ۱۲ بار بازجویی شدی اما در هیچ‌کدام از آن جلسات به ماجرای قتل اشاره نکردی!

شهرام در حالی که جا خورده بود، سعی کرد خیلی خونسرد پاسخ دهد: قتل؟ کدام قتل؟ من سارقم نه قاتل!

سرگرد گفت: سعی نکن خودت را بی‌گناه نشان دهی. ماجرای قتل معلم جوانی را که در نزدیکی پمپ‌بنزین به قتل رساندی با جزئیات تعریف کن. همسرت نسرین همه ماجرا را برایمان شرح داده و تحقیقات و بررسی‌ها هم قاتل بودن تو را محرز کرده پس طفره نرو و ماجرا را تعریف کن.

شهرام که راهی جز بیان حقیقت نداشت، گفت: آن شب همسرم هم همراهم بود. در حال رد شدن از جاده شهریار بودیم که زن جوانی نظرمان را جلب کرد؛ او کیفش را بغل کرده بود.

به اصرار نسرین جلوی پای آن زن ایستادم و خواستم کیفش را بگیرم که مقاومت کرد. همسرم عصبانی شد و با آن زن درگیر شدند بعد هم به او تجاوز کردم و چون چهره هر دوی ما را دیده بود با سنگ و چاقو به جانش افتادم و بعد هم جسدش را همانجا رها کردیم و به خانه رفتیم.

جلسه بازجویی بعد از یک ساعت خاتمه پیدا کرد و از آنجا که سرگرد فکر می‌کرد در اظهارات متهم تناقض‌ها و ناگفته‌هایی وجود دارد ادامه بازجویی را به جلسه بعد موکول کرد.

اما در جلسه بعد شهرام اظهاراتش را تغییر داد و گفت: دروغ گفتم همسرم در این ماجرا بی‌گناه است. آن شب وقتی دیدم زن جوان تنهاست و کیفش را محکم بغل کرده وسوسه شدم. فکر کردم حتماً پول یا طلای زیادی در کیفش دارد به همین خاطر به سمتش رفتم. وقتی کیف را دزدیدم فقط ۲هزار و پانصد تومان داخل کیف بود. از ترس اینکه شناسایی شوم او را کشتم.

در ادامه جلسات بازجویی‌های فنی پلیس، شهرام به راز قتل دیگری هم اشاره کرد و در تشریح ماجرا گفت: ۲ ماه پیش از این قتل در یک تاکسی با زنی حدوداً ۷۰ ساله آشنا شدم باهم از ماشین پیاده شدیم و از من خواست او را تا محل زندگی‌اش همراهی کنم. در مسیر وسوسه شدم از او سرقت کنم؛ فکر کردم پول و طلای زیادی داشته باشد اما وقتی او را کشتم چیزی گیرم نیامد و جسدش را داخل باغ متروکه‌ای انداختم و خانه برگشتم.

با پایان اعتراف‌های تکان‌دهنده شهرام، مأموران صحت اظهاراتش را مورد بررسی قرار دادند و معلوم شد که او در بازجویی‌های آخر واقعیت را بیان کرده است.

بدین ترتیب وقتی پرونده وی به دادگاه کیفری یک تهران فرستاده شد، پس از محاکمه به دو بار قصاص محکوم شد.

این حکم پس از تأیید از سوی قضات دیوان عالی کشور به اجرای احکام رفت و مرد جنایتکار موفق نشد رضایت اولیای دم پرونده را جلب کند و به درخواست اولیای دم به دار مجازات آویخته شد.

۱۵ سال بعد

نسرین که حالا زنی میانسال شده ۱۵ سال بعد از اعدام شوهرش بار دیگر قدم به دادگاه کیفری تهران گذاشت. وقتی وارد شعبه‌ای شد که حکم پرونده شوهرش را صادر کرده بودند با شرح مختصری از پرونده به قاضی گفت: بعد از اعدام شهرام با کارگری و دستفروشی امرار معاش می‌کردم، تا اینکه چند ماه قبل وقتی به اداره ثبت احوال مراجعه کردم تا شناسنامه‌ام را تعویض کنم در آنجا به من گفتند که شما متأهل هستی. خیلی تعجب کردم بعد برایشان توضیح دادم که شوهرم ۱۵ سال قبل اعدام شده اما باور نکردند و گفتند مرگ او در جایی ثبت نشده است.

تنها راهی که پیش پایم قرار دادند این بود که به دادگاه بیایم و برگه‌ای بگیرم که تأیید کند او مرده است. حالا به دادگاه آمده‌ام و تقاضا دارم به من کمک کنید بتوانم نام او را از شناسنامه‌ام حذف کنم. بعد هم زیر لب با خودش گفت: ای کاش راهی بود تا خاطرات شوم چند سال زندگی با او را هم از ذهنم پاک کنم.

منبع: روزنامه ایران

منبع: مشرق

کلیدواژه: قیمت اخبار حوادث حوادث پلیس همسر زن جوان خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت معلم جوان زن جوانی زن جوان بعد هم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۰۷۱۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افشاگری ها ادامه دارد /بعضی از نمایندگان کمتر از ۱۰۰ روز در مجلس حضور داشته اند /چطور استیضاح وزیر صمت یک دفعه در نوبت اول قرار گرفت؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علیرضا سلیمی، عضو هیأت رئیسه مجلس و نامزد فهرست شورای ائتلاف جبهه انقلاب دور دوم دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، معتقد است

در ادامه بخشی از گفتگوی سلیمی با ایرنا را می‌خوانید؛

*طبق آیین‌نامه داخلی مجلس هر نماینده در طول سال یک ماه مرخصی دارد علاوه بر این سی روز اگر نماینده ای به طور متوالی در صحن و کمیسیون بیش از ۱۰۰ ساعت غیبت داشته باشد به طور خودکار و بدون طی تشریفات مستعفی شناخته می‌شود.

*مجلس در طول هر دوره ۱۴۶۱ روز کاری دارد بعضی از نمایندگان از این ۱۴۶۱ روز در مجموع کمتر از ۱۰۰ روز در مجلس حضور داشته‌اند.

*محمدباقر قالیباف، فعلا رئیس مجلس است.

*شما می‌بینید که وزیر صمت استیضاح می‌شود بعد رای نمی‌آورد و دوباره دلایلی مطرح می‌شود و با فشار برخی نمایندگان در نوبت اول دستور کار مجلس هم قرار می‌گیرد. البته به دلیل مسائل روانی بعد از استیضاح وزیر صمت قیمت ماشین قدری افت کرد اما بحث اصلی این است که آیا چرخ تولید دچار تحول شد یا خیر.

*وزیر صمتی که دو سه ماه قبل استیضاح شد چگونه است که دوباره در نوبت اول استیضاح قرار گرفت؟ این سوال در ذهن برخی از نمایندگان است و الان هم از ما این سوال را می‌پرسند که چه اتفاقی افتاد که استیضاح وزیر صمت یک دفعه در نوبت اول قرار گرفت.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903982

دیگر خبرها

  • ببینید | افشاگری یک اقتصاددان از نقشه دولت برای گرانی دلار
  • جزئیات دستگیری متهم پرونده زهره فکور I این مرد در دادگاه به حبس و شلاق محکوم شده بود
  • افشای پرونده قتل مردی جوان در بشکه اسید
  • (ویدیو) افشاگری عجیب الهام حمیدی از ازدواجش
  • افشاگری درباره غیبت‌های مشکوک برخی نمایندگان مجلس
  • ببینید | افشاگری بزرگ نصرالله رادش؛ممنوع‌التصویری تا اتهام مصرف کوکایین!
  • افشاگری‌ها علیه قالیباف؛ از اهداف کوتاه مدت تا برنامه ریزی بلندمدت
  • افشاگری ها ادامه دارد /بعضی از نمایندگان کمتر از ۱۰۰ روز در مجلس حضور داشته اند /چطور استیضاح وزیر صمت یک دفعه در نوبت اول قرار گرفت؟
  • پخش «رخنه» سریال جدید تلویزیون از امشب
  • محکوم به قصاص در دزفول از چوبه‌دار رهایی یافت